این اواخر چند نفر از دوستان نویسنده راجع به نشانه شناسی، به ویژه نشانه شناسی رنگها پرسیدند. بد نیست جواب مختصری بدهیم به سؤالشان. مسلماً رنگها در نقاشی و سینما کاربرد بسیار بیشتری دارند تا در داستان. ضمن اینکه رنگها در حوزه های هنری مختلف، رسانای معناهای متفاوتی هستند. مثلاً رنگ آبی در نقاشی و مجسمه سازی، مترادف مفهوم بی گناهی، معصومیت، پاکی و باکرگی است. اگر دقت کنید مجسمه ها و نقاشی های مریم مقدس را اغلب با لباس آبی تصویر می کنند. در هنر کاشی کاری و سفال هم رنگ آبی جنبه ی مذهبی قوی دارد و درکی الهی و معنوی به همراه دارد. چنانکه کاربرد رنگ آبی در مساجد بسیار زیاد است. همین رنگ در سینما، ترسیم کننده ی فضاهای سورئال است. در داستان، مناسب فضاهای سرد است. مگر اینکه آبی پررنگ باشد.
یا رنگ سرخ که مفاهیمی بسیار متضاد دارد. در فضاهای جنگی، معادل خشونت، خون و کشتار است. در آثار دفاع مقدسی خودمان، همراه است با معانی ایثار، شهادت و فداکاری... در بعضی فضاها، موید شهوت است و نشانه آتش و هیجان است. و اگر لباسی قرمز بر تن زنی باشد، احتمالاً به معنای فاحشگی اوست بر خلاف رنگ آبی. در داستان "داغ ننگ" کلمه ی قرمز رنگ روی لباس زن، دقیقاً به همین معناست. همچنین سر در خانه های (به قول امروزیها عفاف) غالباً با لامپ های قرمز یا تابلوهای قرمز رنگ نشان داده می شدند.
اما به هر حال هر رنگی بسته به اینکه در چه فضائی وارد شود؛ یک معنای خاص را می رساند. اما به طور کلی برای رنگها، یک سری نشانه ها و مفاهیم تقریباً ثابت در نظر گرفته اند که از کاربرد آنها در فرهنگ های مختلف، به دست آمده.
در پست های بعدی سعی می کنم به بعضی از این نشانه ها، اشاره کنم.
کلمات کلیدی: نشانه شناسی رنگها